سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























خاطرات من

چرا صفات دیگر خدا در ((بسم اللّه)) نیامده است ؟.

و تـنها روى صفت ((رحمانیت و حیمیت)) او تکیه مى شود اما باتوجه به یک نکته ، پاسخ این سؤال روشـن مـى شـود و آن اینکه در آغاز هرکار لازم است از صفتى استمداد کنیم که آثارش بر سراسر جـهـان پـرتـوافـکـن است ، همه موجودات را فراگرفته و گرفتاران را در لحظات بحرانى نجات بخشیده است.

بـهـتـر اسـت ایـن حـقـیـقت را از زبان قرآن بشنوید آنجا که مى گوید: ورحمتى وسعت کل شى ((رحمت من همه چیز را فرا گرفته است)) (اعراف ـ 156).

از سـوى دیـگـر مـى بینیم پیامبران براى نجات خود از چنگال حوادث سخت ودشمنان خطرناک دست به دامن رحمت خدا مى زدند، در مورد ((هود)) و پیروانش مى خوانیم : فانجیناه والذین معه بـرحـمه منا: ((هود و پیروانش را به وسیله رحمت خویش (از چنگال دشمنان) رهائى بخشیدیم)) (اعراف ـ 72).

پس اساس کار خداوند بر رحمت است و مجازات جنبه استثنائى داردچنانکه در دعا مى خوانیم : یا مـن سبقت رحمته غضبه ((اى خدائى که رحمتت برغضبت پیشى گرفته است)) انسانها نیز باید در بـرنـامـه زنـدگى اساس و پایه کار را بررحمت و محبت قرار دهند و توسل به خشونت را براى مواقع ضرورت بگذارند.

(آیه 2)ـ بعد از ((بسم اللّه)) که آغازگر سوره بود، نخستین وظیفه بندگان آن است که به یاد مبد بزرگ عالم هستى و نعمتهاى بى پایانش بیفتند، همان نعمتهاى فراوانى که راهنماى ما درشناخت پروردگار و انگیزه مادر راه عبودیت است.

ایـنـکه مى گوئیم : انگیزه ، به خاطر آن است که هر انسانى به هنگامى که نعمتى به او مى رسد فورا مى خواهد، بخشنده نعمت را بشناسد، و طبق فرمان فطرت به سپاسگزارى برخیزد و حق شکر او را ادا کند به همین جهت علماى علم کلام (عقائد) در نخستین بحث این علم ((وجوب شکر منعم)) را که یک فرمان فطرى وعقلى است به عنوان انگیزه خداشناسى ، یادآور مى شوند.

و اینکه مى گوئیم : راهنماى ما درشناخت پروردگار نعمتهاى اوست ، زیرابهترین و جامعترین راه براى شناخت مبد، مطالعه در اسرار آفرینش و رازهاى خلقت و مخصوصا وجود نعمتها در رابطه با زندگى انسانها است.

بـه ایـن دو دلـیـل سـوره فـاتـحـة الکتاب با این جمله شروع مى شود ((حمد وستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است)) (الحمدللّه رب العالمین).

((حمد)) در لغت به معنى ستایش کردن در برابر کار یا صفت نیک اختیارى اسـت.

1ـ هـر انـسـانـى کـه سرچشمه خیر و برکتى است و هر پیامبر و رهبر الهى که نورهدایت در دلها مـى پـاشد، هر شخص سخاوتمندى که بخشش مى کند، و هر طبیبى که مرهمى بر زخم جانکاهى مـى نهد، ستایش آنها از ستایش خدا سرچشمه مى گیرد، چرا که همه این مواهب در اصل از ناحیه ذات پاک او است ، و نیز اگرخورشید نورافشانى مى کند، ابرها باران مى بارند، و زمین برکاتش را به ما تحویل مى دهد، همه از ناحیه او است.

2ـ جـالـب ایـنـکـه ((حمد)) تنها در آغاز کار نیست ، بلکه پایان کارها نیز چنانکه قرآن به ما تعلیم مـى دهـد بـا حـمد خواهد بود، در مورد بهشتیان مى خوانیم : ((سخن آنها در بهشت نخست منزه شـمـردن خداوند از هر عیب و نقص و تحیت آنها سلام ،و آخرین سخنشان الحمدللّه رب العالمین است)) (یونس : 10).

3ـ امـا کـلـمـه ((رب)) در اصـل بـه مـعنى مالک و صاحب چیزى است که به تربیت و اصلاح آن مى پردازد.

4ـ کلمه ((عالمین)) جمع ((عالم)) است و عالم به معنى مجموعه اى است ازموجودات مختلف و هنگامى که به صورت ((عالمین)) جمع بسته مى شود اشاره به تمام مجموعه هاى این جهان است.

در روایـتى از على (ع) چنین مى خوانیم که در ضمن تفسیر آیه ((الحمدللّه رب العالمین)) فرمود: ((رب العالمین اشاره به مجموع همه مخلوقات است اعم ازموجودات بیجان و جاندار)).

(آیـه3)ـ ((خـداونـدى کـه بـخـشنده و بخشایشگر است ((و رحمت عام وخاصش همه را رسیده (الرحمن الرحیم).

مـعـنـى ((رحـمـن)) و ((رحـیم)) و همچنین تفاوت میان این دو کلمه را در تفسیر((بسم اللّه)) خواندیم نکته اى که باید اضافه کنیم این است که این دو صفت درنمازهاى روزانه ما حداقل 30 بار تـکـرار مـى شـونـد (در هریک از دو رکعت اول نمازدوازده بار) و به این ترتیب 60 مرتبه خدا را به صـفـت رحمتش مى ستائیم و این درسى است براى همه انسانها که خود را در زندگى بیش از هر چیز به این اخلاق الهى متخلق کنند.

بـه عـلاوه اشـاره اى اسـت بـه این واقعیت که اگر ما خود را عبد و بنده خدامى دانیم مبادا رفتار مالکان بى رحم نسبت به بردگانشان در نظرها تداعى شود.

نـکـتـه دیـگـر اینکه ((رحمان و رحیم)) بعد از ((رب العالمین)) اشاره به این است که ما در عین قدرت نسبت به بندگان خویش ، با مهربانى و لطف رفتار مى کنیم.(آیه 4)ـ. 

دومین اصل مهم اسلام.

یعنى قیامت و رستاخیز: ((خداوندى که مالک روز جزاست)) (مالک یوم الدین).

در ایـنجا تعبیر به ((مالکیت خداوند)) شده است ، که نهایت سیطره و نفوذ او رابر همه چیز و همه کـس در آن روز مـشخص مى کند، روزى که همه انسانها در آن دادگاه بزرگ براى حساب حاضر مـى شـوند و در برابر مالک حقیقى خود قرارمى گیرند، تمام گفته ها و کارها و حتى اندیشه هاى خود را حاضر مى بینند، هیچ چیزحتى به اندازه سرسوزنى نابود نشده و به دست فراموشى نیفتاده اسـت ، و اکـنون این انسان است که باید بار همه مسئولیتهاى اعمال خود را بردوش کشد! حتى در آنجاکه بنیانگزار سنت و برنامه اى است ، باز باید سهم خویش را از مسئولیت بپذیرد!.

بـدون شک مالکیت خداوند نسبت به جهان هستى مالکیت حقیقى است نه مالکیت اعتبارى نظیر مالکیت ما نسبت به آنچه در این جهان ملک ما است.

و بـه تعبیر دیگر این مالکیت نتیجه خالقیت و ربوبیت است ، آنکس که موجودات را آفریده و لحظه به لحظه فیض وجود هستى به آنها مى بخشد، مالک حقیقى موجودات است.

و در پاسخ این سؤال.

کـه مـگر خداوند مالک تمام این جهان نیست که ما از او تعبیر به ((مالک روزجزا)) مى کنیم ؟ باید بـگـوئیم : مالکیت خداوند گرچه شامل ((هردو جهان)) مى باشد،اما بروز و ظهور این مالکیت در قیامت بیشتر است ، چرا که در آن روز همه پیوندهاى مادى و مالکیتهاى اعتبارى بریده مى شود، و هیچ کس در آنجا چیزى از خود ندارد،حتى اگر شفاعتى صورت گیرد باز به فرمان خداست.اعـتـقـاد بـه روز رسـتـاخـیز، اثر فوق العاده نیرومندى در کنترل انسان در برابراعمال نادرست و ناشایست دارد و یکى از علل جلوگیرى کردن نماز از فحشا ومنکرات همین است که نماز انسان را هم به یاد مبدئى مى اندازد که از همه کار او باخبر است و هم بیاد دادگاه بزرگ عدل خدا.

در حدیثى از امام سجاد(ع) مى خوانیم : هنگامى که به آیه ((مالک یوم الدین))مى رسید، آنقدر آن را تکرار مى کرد که نزدیک بود روح از بدنش پرواز کند.

اما کلمه ((یوم الدین)) : در قرآن در تمام موارد به معنى قیامت آمده است ، واینکه چرا آن روز، روز دین معرفى شده ؟ به خاطر این است که آن روز روز جزا است و ((دین)) در لغت به معنى ((جزا)) مى باشد، و روشنترین برنامه اى که در قیامت اجرامى شود همین برنامه جزا و کیفر و پاداش است.

(آیه 5)ـ.


نوشته شده در جمعه 89/5/22ساعت 1:47 صبح توسط منتظر نظرات ( ) |


Design By : Pichak