خاطرات من
از جنایتهاى فجیع سپاه کوفه،اسب تاختن بر جسد مطهر سید الشهدا«ع»پس ازشهادت آن حضرت بود.ابن زیاد در پى تحریک شمر،در پاسخ نامه عمر سعد از جبههکربلا که نامهاى مسالمت آمیز بود،نامهاى تند به عمر سعد نوشت که تو را براى مماشات وسازش و... نفرستادهایم.اگر حسین و یارانش تسلیم شدند،پیش من بفرست وگرنه برآنان بتاز تا آنها را کشته و مثله کنى که شایسته آنند.اگر حسین کشته شد،بر پیکرش(برسینه و پشتش)اسب بتاز...اگر اجراى فرمان کردى پاداش مطیعان را خواهى یافتو گرنه،کناره بگیر و سپاه را به شمر واگذار.شمر نامه را به کربلا آورد و تسلیم عمر سعدکرد.عصر عاشورا،پس از شهادت سید الشهدا و غارت خیمهها،عمر سعد گفت: داوطلب اسب تاختن بر پیکر حسین بن على«ع»کیست؟ده نفر داوطلب شدند و با سماسبها بر سینه و پشت امام تاختند.پیکر امام زیر سم اسبهان شد.این ده نفر خبیث عبارتبودند از: اسحاق بن حویه،اخنس بن مرثد،حکیم بن طفیل،عمرو بن صبیح،رجاء بن منقذ،سالم بن خیثمه،واحظ بن ناعم،صالح بن وهب،هانى بن ثبیت و اسید بن مالک.سپس درکوفه،اینان نزد ابن زیاد آمدند و یکى از آنان(اسید)در بیان این جنایت چنین سرود: نحن رضضنا الصدر بعد الظهر بکل یعسوب شدید الاسر و جایزه گرفتند.ابو عمرو زاهد مىگوید:به این ده نفر نگاه کردیم،همه زنا زاده بودند.
مختار وقتى قیام کرد همه آنان را گرفت و دست و پایشان را به زنجیر بست و بر پشت آناناسب تازاند تا مردند. مقصود،مجموعه آثارى است که در قالبهاى مختلف ادبى و هنرى،بر محور حادثه وقهرمانان کربلا،در طول چهارده قرن پدید آمده است.این آثار،شامل شعر و مرثیه،نوحهو تعزیه،مقتل و مصیبت نامه،نمایشنامه و فیلمنامه،داستان،فیلم،عکس و اسلاید،کتب ومقالات و نثرهاى ادبى،شرح حال قهرمانان کربلا،تابلوها،طرحها،پوسترها،ماکت و... مىتواند باشد.عاشورا هم داراى محتواست(که:چه شد؟)هم داراى پیام است(که:چهباید کرد؟ )و ادبیات و هنر،رسالت پرداختن به هر دو را دارد.گاهى یک تابلو از یککتاب،گویاتر است. خطاطان،کتیبهها و شعارها را مىتوانند سرشار از پیام و جهت بسازندو با اسامى عاشورایى، هنر نمایى کنند و از این طریق به خط و نقش،بعد متافیزیکى بدهندو شاعران و نویسندگان با خلق آثار ماندگار پیرامون حادثه و پیام آن،آن جلوههاى متجلىدر کربلا را جاودان سازند.شایسته است که موزه یا نمایشگاهى عظیم از آنچه به نحوى به این حماسه جاودانمربوط مىشود پدید آید که منبعى براى هر گونه تحقیق و الهام گیرى گردد.در زمینهشناخت محتواى عاشورا و پیامها و اهدافش،به منابعى همچون زیارتنامهها،دعاها ومقتلها هم مىتوان مراجعه کرد و در زیارتها،به سبک،مضامین،تعبیرات و واژهها و نیزحالات روحى خواننده دعا و زیارت دقت داشت. (17) با عنوان«ادبیات عاشورا»یک سرى مجموعههاى شعر از شاعران مختلف گرد آمدهکه پیرامون شهداى کربلا و حادثه عاشوراست.ناشر آن«حوزه هنرى»و با کوششمحمد على مردانى است.تا سال 1372 تعداد 6 جلد از این مجموعهها منتشر شده است. از جنایتهاى سپاه عمر سعد،آتش زدن خیمههاى امام حسین«ع»و اهل بیت او در روزعاشورا بود.پس از آنکه امام به شهادت رسید،کوفیان به غارت خیمهها پرداختند،زنها رااز خیمهها بیرون آوردند،سپس خیمهها را به آتش کشیدند.اهل حرم،گریان و پابرهنه دردشت پراکنده شدند و به اسارت در آمدند. امام سجاد«ع»در ترسیم آن صحنه فرمودهاست:به خدا قسم هر گاه به عمهها و خواهرانم نگاه مىکنم،اشگ در چشمانم مىدود و بهیاد فرار آنها در روز عاشورا از خیمهاى به خیمه دیگر و از پناهگاهى به پناهگاه دیگرمىافتم،که آن گروه فریاد مىزدند:خانه ظالمان را بسوزانید! این آتش،امتداد همان آتشزدنى بود که پس از رحلت پیامبر،در خانه زهرا«ع»با آن سوخت و آتش کینههایى بود کهاز بنى هاشم و اهل بیت در سینهها داشتند.به یاد این حادثه،در مراسم عاشورا در برخىمناطق رسم است که خیمههایى به نشان خیام اهل بیت بر پا مىکنند،ظهر عاشورا به آتشمىکشند،تا احیاگر یاد آن ستمى باشد که روز عاشورا بر خاندان رسالت رفت. آتش به آشیانه مرغى نمىزنند گیرم که خیمه،خیمه آل عبا نبود شهادت مظلومانه سید الشهدا و یارانش در کربلا،تاثیر بیدارگر و حرکت آفرین داشتو خونى تازه در رگهاى جامعه اسلامى دواند و جو نامطلوب را شکست و امتدادهاى آنحماسه،در طول تاریخ،جاودانه ماند.حتى در همان سفر اسارت اهل بیت نیز تاثیراتسیاسى این حادثه در اندیشههاى مردم آشکار شد.گروهى از اسرا را که به شام مىبردند،چون به تکریت رسیدند، مسیحیان آنجا در کلیساها جمع شدند و به نشان اندوه بر کشتهشدن حسین«ع»،ناقوس نواختند و نگذاشتند آن سربازان وارد آنجا شوند.به شهر«لینا» نیز رسیدند.مردم آنجا همگى گرد آمدند و بر حسین و دودمانش سلام و درود فرستادند وامویان را لعن کردند و سربازان را از آنجا بیرون کردند.چون خبر یافتند که مردم«جهینه» هم جمع شدند تا با سربازان بجنگند وارد آن نشدند.به قلعه«کفر طاب»رفتند،به آنجا نیزراهشان ندادند.به حمس که وارد شدند،مردم تظاهرات کردند و شعار دادند:«اکفرا بعدایمان و ضلالا بعد هدى؟»و با آنان درگیر شدند و تعدادى را کشتند. برخى از تاثیراتحماسه عاشورا از این قرار است: 1-قطع نفوذ دینى بنى امیه بر افکار مردم2-احساس گناه و شرمسارى در جامعه،بخاطر یارى نکردن حق و کوتاهى دراداى تکلیف3-فرو ریختن ترسها و رعبها از اقدام و قیام بر ضد ستم4-رسوایى یزیدیان و حزب حاکم اموى5-بیدارى روح مبارزه در مردم6-تقویت و رشد انگیزههاى مبارزاتى انقلابیون7-پدید آمدن مکتب جدید اخلاقى و انسانى(ارزشهاى نوین عاشورایى و حسینى) 8-پدید آمدن انقلابهاى متعدد با الهام از حماسه کربلا9-الهام بخشى عاشورا به همه نهضتهاى رهایى بخش و حرکتهاى انقلابى تاریخ10-تبدیل شدن«کربلا»به دانشگاه عشق و ایمان و جهاد و شهادت،براى نسلهاىانقلابى شیعه11-به وجود آمدن پایگاه نیرومند و عمیق و گسترده تبلیغى و سازندگى در طولتاریخ،بر محور شخصیت و شهادت سید الشهدا«ع» از نهضتهاى شیعى پس از عاشورا،مىتوان«انقلاب توابین»،«انقلاب مدینه»،«قیاممختار»،«قیام زید»،و...حرکتهاى دیگر را نام برد.براى توضیح بیشتر،به مدخل خاصهر یک از این نهضتها در همین مجموعه مراجعه شود.تاثیر حماسه عاشورا را درانقلابهاى بزرگى که در طول تاریخ، بر ضد ستم انجام گرفته،چه در عراق و ایران و چه درکشورهاى دیگر،نباید از یاد برد.«فرهنگ شهادت»و انگیزه جهاد و جانبازى که درانقلاب اسلامى ایران و هشتسال دفاع مقدس در جبههها جلوهگر بود،گوشهاى از اینتاثیر پذیرى است.شعار«نهضت ما حسینیه،رهبر ما خمینیه»که در مبارزات ملت مسلمانایران بر ضد طاغوت طنین افکن بود و نیز شور حسینى جبهههاى رزم ایران،گواه روشنتاثیر گذارى کربلا در قرنها پس از آن حماسه مقدس است.یکى از نویسندگان محقق،نتایج نهضت کربلا را عبارت مىداند از: 1-پیروزى مساله اسلام و حفظ آن از نابودى2-هزیمت امویان از عرصه فکرى مسلمین3-شناخت اهل بیت بعنوان نمونههاى پیشوایى امت4-تمرکز شیعه از بعد اعتقادى بر محور امامت5-وحدت صفوف شیعه در جبهه مبارزه6-ایجاد حس اجتماعى در مردم7-شکوفایى موهبتهاى ادبى و پدید آمدن ادبیات عاشورایى 8-منابر وعظ و ارشاد،به عنوان وسیله آگاهانیدن مردم9-تداوم انقلاب بصورت زمینه سازى نهضتهاى پس از عاشورا حادثه کربلا،گشاینده جبهه اعتراض علیه حکومت امویان و سپس عباسیان شد،چه بهصورت فردى که روحهاى بزرگ را به عصیان و افشاگرى واداشت،و چه به شکلمبارزههاى گروهى و قیامهاى عمومى در شهرى خاص یا منطقهاى وسیع. خون او تفسیر این اسرار کرد ملتخوابیده را بیدار کرد در حادثه کربلا،آب و عطش لازم و ملزوم یکدیگرند.کاروان ابا عبد الله،کنار فراتفرود آمد، لیکن سپاه ابن سعد،فرات را به محاصره گرفت و آب را به روى امام حسین«ع» و اهل بیت و اصحابش بست و میان امام و آب فاصله انداختند تا هم زودتر حسین«ع»را بهتسلیم وادارند و هم از خاندان رسالت انتقام بگیرند.به نقل مورخان،از سه روز قبل از عاشورابا محاصره فرات،خیمه گاه امام در مضیقه بى آبى قرار گرفت و کودکان اهل بیت را با دیدن رودفرات،تاب تحمل عطش کمتر مىشد.منع آب از زنان و کودکان و افراد عادى(بویژه غیرنظامیان)در همه ادیان و مذاهب،غیر قانونى و عملى غیر انسانى است،بویژه در اسلام. سپاه اموى با بستن آب به روى یاران و فرزندان حسین«ع»،این کار خلاف شرع ومغایر با شرافت انسانى و جرم جنگى را مرتکب شدند و کسانى همچون مهاجرین اوس،عمرو بن حجاج و عبد الله بن حصین به این عمل مباهات مىکردند و زخم زبان مىزدندکه:حسین!از این آب،درندگان و پرندگان مىخورند ولى تو حق ندارى از آن بچشى! مساله«آب»،در ابعاد و صحنههاى مختلف نهضت عاشورا مطرح است،از قبیل:فراتو نهر علقمه،مشک و عباس،کودکان و العطش،على اصغر و تیر حرمله،سقایى وعلمدارى،سنگابخانه، آب خنک و سلام بر حسین،غسل زیارت،لبهاى تشنه،بستن آبدر کربلا،مراسم طشت گذارى،مهریه فاطمه،برداشتن کام با آب فرات،سیراب کردنسپاه حر و...که در باره هر کدام مىتوانید به عنوان خاص آن در این فرهنگ مراجعه کنید. تشنگى کودکان و شهادت حسین با لب تشنه از فرازهاى برجسته این حادثه است.وقتى امام سجاد«ع»نیز پیکر امام را دفن کرد،با انگشت روى قبر پدر نوشت:«هذا قبرالحسین بن على بن ابى طالب،الذى قتلوه عطشانا». از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و مىمکید حاتم ز قحط آب،سلیمان کربلا بسیار گریست تا که بى تاب شد،آب خون ریخت ز دیدگان و خوناب شد، آب از شدت تشنه کامىات،اى سقا آن روز ز شرم روى تو آب شد،آب آب،شرمنده ایثار علمدار تو شد که چرا تشنه از او اینهمه بىباک گذشت بود لب تشنه لبهاى تو صد رود فرات رود بىتاب،کنار تو عطشناک گذشت بر تو بستند اگر آب،سواران سراب دشت دریا شد و آب از سر افلاک گذشت آب،رمز طلب و تشنگى و الگوى عطشهاى حیات بخش است و آنان که از آب هماستغنا و بىنیازى نشان مىدهند و تشنگى را طالبند،به آب حیات و سیرابى جان مىرسند. به گفته مولانا: آب کم جو تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست امت عاشورایى «عاشورا » در متن زندگى شیعه و در عمق باورهاى پاک او جریان داشته و«نهضت کربلا»،در طول چهارده قرن،با کوثرى زلال و عمیق،سیراب کنندهجانها بوده است.هم اکنون نیز عاشورا،کانونى است که میلیونها دایره ریز و درشت از ارزشها،احساسها، عاطفهها،خردها و ارادهها بر گرد آن مىچرخد و پرگارى است کهعشق را ترسیم مىکند.بى شک،محتواى آن حماسه عظیم و انگیزهها و اهداف و درسهایش یک«فرهنگ»غنى و ناب و الهام بخش را تشکیل مىدهد و در حوزه وسیع تشیع ودلباختگان اهل بیت،کوچک و بزرگ و عالم و عامى،همواره با«فرهنگ عاشورا» زیسته،رشد کرده و براى آن جان باختهاند،تا آنجا که در آغاز تولد،کام نوزاد را باتربتسید الشهدا«ع»و آب فرات بر مىدارند و هنگام خاکسپارى،تربت کربلاهمراه مرده مىگذارند و در فاصله ولادت تا مرگ هم به حسین بن على«ع»عشقمىورزند و براى شهادتش اشک مىریزند و این مهر مقدس،با شیر وارد جانمىشود و با جان به در مىرود. ضرورت کار در باره نهضت کربلا،تاکنون بسیار نوشته،سروده و تحقیق شده است وصاحبان فکر و قلم از زوایاى مختلف و با دیدهاى گونهگون به این حماسهنگریستهاند،بگونهاى که مجموعه آثار مربوط به قیام کربلا و مسائل جنبى آن،کتابخانه عظیمى را تشکیل مىدهد،اما...همچنان زمینه و میدان براىپژوهش و عرضههاى جدید در این باره باز است.بقول«صائب»: یک عمر مىتوان سخن از زلف یار گفت×در بند آن مباش که مضمون نمانده استهدف از تدوین این فرهنگنامه،آن بوده که یک مجموعه یک جلدى،فشرده،دم دست و کار بردى،حاوى لازمترین دانستنیها پیرامون موضوعاتىکه به آن نهضت جاوید چه در عصر حادثه،چه زمانهاى پس از آن تا امروز مربوطمىشود،ارائه گردد.از این رو مدخلهاى کتاب که به ترتیب الفباست،اشخاص،گروهها،جاها،کتابها،اصطلاحات،سنتها،شعایر،تعالیم مکتبى و محورهاىدیگر را که به نحوى در ارتباط با فرهنگ عاشوراستشامل مىشود. در باره اغلب عنوانهاى این فرهنگنامه مىتوان مقاله مبسوط،حتى جزوه وکتاب نوشت-آنگونه که نوشتهاند-لیکن هدف این بوده که در حداقل عبارات ودور از شرح و بسط غیر ضرورى و قلمفرسایى،مفیدترین آگاهیهاى لازم بهخواننده داده شود.ناگفته نماند در برخى عناوین هم در منابع مختلف مطلبچندانى به دست نمىآید،بخصوص پیرامون بعضى از شهداى کربلا.از این روآگاهیهاى داده شده گاهى بسیار اندک و احیانا غیر کافى است. تدوین و ارائه یک دایرة المعارف کامل و شامل،که به چندین مجلد قطوربالغ گردد،کار یک گروه،آن هم در چند سال و با امکانات پژوهشى گسترده است(همچنانکه طبق اطلاع نگارنده،برخى مراکز در تهران،قم و مشهد چنینانگیزه و انگارهاى دارند و به کار مشغولند)و سالها باید انتظار کشید تا آن تلاشهابه ثمر برسد و فیشها کتاب شود. اگر در این کتاب با برخى کاستیها روبرو شوید،آن را به حساب فردى بودنکار بگذارید.در عین حال از تذکرات و پیشنهادهاى اهل نظر در تکمیل این مجموعه،مشتاقانه استقبال مىشود. امید مىرود این اثر براى همه شیفتگان اهل بیت عصمت«ع»که دل در گروعشق ابا عبد الله«ع»دارند و سر بر آستان ولاى او مىسایند،بویژه فرهنگیان،نسل جوان کتابخوان،مبلغان، سروران روحانى،مداحان و ذاکران،بسیجیانعاشورایى و امتحزب الله مفید باشد.نظام ارتباطى یکى از مزایاى این فرهنگ نامه آن است که در پایان اغلب مطالب مربوط بههر عنوان،با«فلش»به کلماتى ارجاع داده شده که آنها در این کتاب مورد بحثقرار گرفته است.با مراجعه به مدخلهاى مشابه و نزدیک به هم یا مرتبط،مىتوانید اطلاعات بیشترى به دست آورید.مثلا در آخر«اهل بیت»چنین آمدهاست«-عترت،بنى هاشم»و در آخر«تربت»آمده است: «-بوى سیب،تسبیح تربت،چاووش خوانى،فرات»که به هر کدام از آنها مراجعه شود مطالبىمرتبط با موضوع تربت دیده مىشود.ایجاد این«نظام ارتباطى»بین مدخلها،بهره ورى خواننده را از کتاب افزایش مىدهد. مدخلهاى ارجاعى تعدادى از مدخلها نیز با فلش به مدخل دیگرى ارجاع داده شده است، مانند: خون خداباب الحوائجپیروزىدفن اجساد شهداکه باید مطلب را در عنوان دوم جستجو و مطالعه کرد. منابع جنبى یکى از راههاى«ماخذ شناسى»در باره موضوعات مختلف،دقت در کتابنامه و فهرست منابعى است که در پایان کتابها و مقالات یا در ذیل صفحاتارائه مىشود.در این مجموعه،در پا نوشت صفحات علاوه بر ماخذ مطالب،گاهى کتابها و منابع دیگرى نشانى داده شده است که براى علاقهمندان تحقیقو مطالعه بیشتر سودمند است.البته نام این کتابها در فهرست منابع پایانکتاب،نیامده است،زیرا اغلب جنبه معرفى داشته نه آنکه چیزى از آنها نقلشده باشد،مثل آنچه در پاورقى مدخلهاى وقف،عبد الله بن عباس،فسادبنى امیه،کوفه، مدایح و مراثى،ادبیات عاشورا،اصحاب امام حسین«ع»و...آمدهاست. فهرست موضوعى گرچه پیشنهاد برخى آن بود که این مجموعه،فصل فصل موضوع بندى وتنظیم شود،ولى به نظر رسید ترتیب مطالب بر اساس الفبایى عنوانها،خوانندهرا زودتر به موضوع مورد نظر مىرساند.براى مطالعه و باز یافتن موضوعاتخاص نیز،فهرستى از همه مدخلهاى مطرح شده در کتاب،در پایان آمده کهبصورت موضوعى تنظیم شده است. موضوعات آن فهرست اینهاست:اشخاص،موضوعات و مفاهیم،جاها و شهرها،ابزار و وسائل، حادثهها،اشیاء و پدیدهها،اصطلاحات،کتابها،گروهها. امید است این تلاش کوچک،مورد قبول خداوند و عنایت ابا عبد اللهالحسین«ع»قرار گیرد و کمترین اداى دین به پیشگاه آن مولاى کریم و خدمتىناچیز در مسیر احیاگرى نسبت به آن حماسه ماندگار و ترویج«فرهنگ عاشورا» به شمار آید. الف:بیعت خواستن یزید از امام حسین در حادثه کربلا ما به مسائل زیادی بر می خوریم در یک جا سخن از بیعت خواستن یزید از امام حسین و امتناع امام از بیعت، در یکجا دعوت مردم کوفه از امام حسین و پذیرفتن امام ولی در جایی بدون توجه به مسئله بیعت و بدون توجه به درخواست دعوت کوفیان حضرت حسین (ع) از اوضاع حکومت انتقاد می کند. از فساد و حرام خواریها و ظلم و ستم انتقاد می کند و اینجا امر به معروف و نهی از منکر را لازم می بیند. البته حقیقتاً باید گفت همه این سه مورد تاثیر داشته است چون پاره ای از عکس العملهای امام بر اساس امتناع از بیعت پاره ای بر اساس دعوت مردم کوفه و پاره ای بر اساس مبارزه با منکرات و فسادهای آن برهه از زمان صورت گرفته است. حال باید دید دو عامل اصلی قیام چه بوده است. و باید دید کدام عامل تاثیری به سزایی داشته است. توضیح عکس العمل اول را همه شنیده ایم که معاویه با چه وضعی به حکومت رسید وقتی اصحاب امام حسن مجتبی (ع)، آنقدر سستی کردند امام یک قرارداد موقت با معاویه امضاء کردند در مفاد این صلحنامه آمده بود که بعد از مرگ معاویه مقام خلیفه مسلمین به امام حسن برسد و اگر ایشان به شهادت رسیده بودند به برادرش امام حسین منتقل شود برای همین معاویه امام حسن مجتبی را مسموم نمودند تا مدعایی نماند و خود معاویه می خواست حکومت را به شکل سلطنت و موروثی در بیاورد. تا زمان معاویه ، مسئله خلافت و حکومت یک مسئله موروثی نبود و فقط دو طرز تفکر بود: الف: یک طرز تفکر که خلافت، فقط شایسته کسی است که پیغمبر او را منصوب کرده باشد. ب: یک طرز تفکر دیگر این بود که مردم حق دارند خلیفه ای برای خودشان انتخاب کنند و این مسئله در میان نبود که یک خلیفه برای خود جانشین معین کند اما تصمیم معاویه از همان روزهای اول این بود که نگذارد خلافت از خانه اش خارج شود ولی خود معاویه احساس می کرد این کار فعلا زمینه مساعدی ندارد و کسیکه او را به این کار تشویق و تشجیع نمود مغیره بن شعبه (لعنه ا…) بود چون مغیره خودش طمع حکومت کوفه را داشت مغیره همان شخصی بود که با غلاف شمشیر به پهلوی خانم زهرا (س) زد و همان مغیره ای که قبلا هم حاکم کوفه بوده است و از اینکه معاویه او را عزل نموده بود ناراحت بود. برای همین مغیره به شام رفت و به یزیدبن معاویه گفت نمی دانم چرا معاویه درباره تو کوتاهی می کند دیگر معطل چیست؟ چرا تو را جانشین خودش نمی کند یزید گفت پدر فکر می کند این قضیه عملی نیست مغیره گفت عملی است چون هر چه معاویه بگوید مردم شام اطاعت می کنند و مردم مدینه را مروان حکم و از همه جا مهمتر و خطرناکتر کوفه (عراق کنونی) است این هم بعهده من. یزید به نزد معاویه رفت و مطالب مغیره را گفت وقتی معاویه ، مغیره را احضار نمود مغیره با تملق گویی و منطق قویی که داشت معاویه را قانع می سازد معاویه هم برای بار دوم به او ابلاغ حکومت کوفه را می دهد (البته این جریان بعد از شهادت امام حسن مجتبی یعنی سالهای آخر عمر معاویه بوده است) مردم کوفه و مدینه با پیشنهاد مغیره و مروان مخالفت کردند لذا معاویه مجبور شد خودش به مدینه برود . معاویه پس از تسلط کامل بر محیط داخلی و پهناور اسلام که از افریقای شمالی تا حدود چین توسعه یافته بود اولین و بزرگترین اشتباه خودش راجع به سیاست خارجی را مرتکب شد چون وقتی تصمیم گرفت پسر جوان و نالایقش را ولیعهد کند ولی مردم نپذیرفتند و او شکست خورد برای رسیدن به این قصد شومش مرتکب جنایت بزرگی شد و آن این بود که با امپراطور روم که نیرومندترین دشمن خونین اسلام و مسلمانان بود به نفع قصد شومش صلح کرد و با این عمل جلوی پیشروی اسلام را در اروپا متوقف ساخت و برای تهدید یک طرفردار نیرومند که تاج و تخت یزید را پشتیبانی کند حاضر شد باجی هم به دولت روم بدهد. معاویه زمانیکه که خودش به مدینه رفت سه نفر که مورد احترام مردم بودند را خواست (امام حسین –(ع) عبدالله بن عمر فرزند خلیفه دوم ، عبدالله بن زییر، همان شخصی که به امام علی خیانت کرد و مسبب جنگ جمل شد) معاویه سعی کرد با چرب زبانی به آنها برساند که صلاح اسلام ایجاب می کند حکومت ظاهری در دست یزید باشد ولی کار در دست شما تا اختلافی میان مردم رخ ندهد حتی به آنها گفت شما فعلا بیعت کنید ولی آنها قبول نکردند. معاویه هنگام مردن، سخت نگران وضع پسرش یزید بود و به او نصایحی کرد که اگر یزید جامه عمل می پوشاند یقیناً بیشتر می توانست حکومت کند نصایح این بود (ای پسر جان، من رنج بار بستن را از تو بر داشتم، کارها را برایت هموار کردم و دشمنانت را راحت نمودم و رقیبان عرب را زیر فرمانت آوردم مردم حجاز را منظور دار که اصل تو هستند هر کس از آنها به نزد تو آمد گرامیش دار و هر کدامشان را هم غایب بود احوالش را بپرس اهالی عراق را منظور دار. و اگر خواستند حاکمی را از آنها عزل کنی دریغ نکن چون عزل یک حاکم، آسانتر از برابری با صد هزار شمشیر است اهل شام را هم منظور دار که اطرافیان نزدیک و ذخیره تو هستند و اگر از دشمنی در هراس یودی از آنها یاری بجو و چون موفق شدی آنها را به وطن خودشان برگردان زیرا اگر در سرزمین دیگر بمانند اخلاقشان بر می گردد. سپس معاویه می نویسد پسرم من نمی ترسم که کسی در حکومت با تو نزاع کند مگر 3 نفر حسین بن علی – عبدالله بن زییر- عبدالله بن عمر ]چون هر سه خلیفه زاده بودند.حسین بن علی شخصی است که اهل عراق او را رها نکنند و او را وادار به خروج می کنند اگر خروج کرد و برابر او پیروز شدی از او درگذر که با تو خویشی نزدیک دارد و احترام و خلق او بسیار است و او نوه پیامبر است. اما عبدالله بن عمر اهل عبات است و اگر تنها بماند با تو بیعت می کند. ولی عبدالله بن زبیر اگر بر تو خروج کرد و بر او پیروز شدی بند از بندش جدا کن و تا بتوانی خون دیگران قوم خود را حفظ کن.معاویه می دانست این سه نفر یقیناً اعتراض خواهند کرد چون اعتراض آنها به نظر معاویه بدین دلیل بود که اگر خلافت به ارث برده می شود ما هم باید وارث باشیم و اگر خلافت به سابقه و لیاقت است هزاران مسلمان با سابقه و لیاقت است هزاران مسلمان سابقه دار تر از یزید هم وجود داشت و این اعتراضات واقعاً در ذهن اکثر مسلمان بود معاویه در این نصایح کاملا پیش بینی کرده بود که اگر یزید با امام حسین (ع) به خشونت رفتار کند و دست خود را به خون آغشته کند دیگر نمی تواند خلافت خود را ادامه دهد بقول بنی امیه متأسفانه یزید نتوانست سیاست مرموزانه پدرش را اعمال کند و سیاستی غلط را اعمال نمود و زحمات 50 ساله امیر را رشته کرد . معاویه فردی زیرک بود و خوب می دانست و می توانست پیش بینی کند بر عکس یزید که اولا جوان بود ثانیا مردی بود که اشراف زاده و با لهو و لعب مانوس شده بود و کاری کرد که در درجه اول به زبان خاندان بنی امیه و ابوسفیان تمام شد. بعد از اینکه معاویه در نیمه رجب سال 60 هـ . ق به درک رسید یزید به حاکم مدینه ولید بن عقبه ابوسفیان (نوه ابوسفیان) نامه ای می نویسد و مرگ معاویه را اطلاع می دهد و طی نامه ای خصوصی دستور داد از حسین بن علی (ع) و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر بیعت بیگرد و اگر بیعت نکردند سرشان را برای من بفرست وقتی ولید بن عقبه نامه یزید را دریافت کرد امام بعد از سه روز حرکت کرد. (علتش را انشاءالله در تاریخ واقعه کربلا تا شهادت خواهیم گفت) و به مکه هجرت نمود و شاید فکر شود که هجرت بدین جهت بوده است که مکه حرم امن الهی است و خون حضرت را نمی ریزند خیر بلکه اولا اعلام مخالفت خودش را اعلام کرد ثانیا اگر در مدینه می ماند صدایش آنقدر به عالم اسلام نمی رسید و اگر شهید هم می شد خونش تاثیر زیادی نداشت برای همین صدایش در اطراف پیچید که امام حاضر به بیعت نشده است ثالثاً و از همه مهمتر امام حسین سوم شعبان وارد مکه شد و ماههای شعبان ، رمضان، شوال، ذی القعده و تا هشت ذی الحجه در مکه ماند ماههایی مهم که مردم جهت حج عمره آنجا می آمدند تا اینکه 8 ذی الحجه رسید و مردم که برای حج تمتع لباس احرام می پوشیدند و می خواهند به سوی منی و عرفات بروند همان لحظه ناگهان امام حسین (ع) اعلام می کند من می خواهم به طرف عراق و به سوی کوفه بروم یعنی پشت به حج و کعبه می کند و اعتراض و عدم رضایت خودش را به این شکل اعلام می کند. البته مسئله بیعت مسئله اصلی قیام نیست فقط تأثیرش این بود که جرقه این حادثه عظیم کربلازده شود در آن روز جهان اسلام سه مرکز بزرگ و موثر داشت مدینه که دارالهجره بود. شام که دارالخلافه و کوفه که قبلا دارالخلیفه بود و امیرالمومین علی (ع) در آنجا مرکز حکومت خود قرار داده بود. بعلاوه کوفه شهری جدید التاسیس بود که بوسیله سربازان اسلام در زمان عمر بن الخطاب (ل) ساخته شد و آنرا سربازخانه اسلامی می دانستند، وقتی مردم کوفه می فهمند که امام با یزید بیعت نکرده نامه به امام می نویسد که اگر به کوفه بیائید ما شما را یاری می کنیم و تاریخ قضاوت خواهد کرد که زمینه مساعد بود ولی امام حسین از این فرصت طلائی استفاده نکرد و اگر پاسخ مثبت دهد می دانست کوفیان غیرت ندارند و ناکس هستند و تجربه داشت که به پیامبر(ص) و علی (ع) و امام حسن (ع) خیانت کرده بودند. متأسفانه وقتی این تاریخها بدون تحلیل و فکر خوانده شوند عده ای دیگر فکر خواهند کرد که اگر امام در خانه راحت نشسته و کاری ندارد که به اسلام چه بلائی دارد وارد می شود و فکر می کنند امام را تنها چیزی که حرکت داد دعوت مردم کوفه بوده است در صورتیکه امام حسین آخر ماه رجب که اوایل حکومت یزید بود برای امتناع از بیعت از مدینه خارج شد و چون مکه حرم امن الهی است و آنجا امنیت بیشتری وجود دارد لذا امام به مکه شرفیاب شدند ولی نامه کوفیان در 15 رمضان به امام حسین (ع) رسید یعنی یکماه و نیم بعد از اینکه امام نهضت خود را با عدم بیعت شروع نمودند نامه ها به دست امام رسید بنابراین دعوت مردم کوفه موضوع اصلی در این نهضت نبود بلکه در یک امر فرعی دخالت داشت. ماه رجب و شعبان که ایام انجام حج عمره است مردم از اطراف به مکه می آیند و بهتر می توان آنها ارشاد نمود بعد از این ایام هم که موسم جمع تمتع می رسد و فرصت مناسبی برای تبلیغ است. بنابراین حداکثر تاثیر مردم کوفه در این حادثه عظیم کربلا این بود که امام مکه را مرکز قرار نداد به سوی کوفه برود وتاثیر دیگرش این بودکه امام پیشنهاد عباس را نپذیرد چون گفته بود امام کوفیان ناکس هستند یا به یمن برو یا به کوهستانهای آنجا پناه ببر یا اینکه دیگر به مدینه برنگرد. امام هم مطلع شدند که اگر در مکه بمانند ممکن است در همان حال احرام که قاعدتاً کسی مسلح نیست، مامورین یزید خون حضرت را بریزند و هتک حرمت خانه خداوند شود و حرمت حج و اسلام شکسته شود و هم اینکه فرزند پیامبر را در حالت عبادت در حریم خانه فرا به شهادت برسانند از همه مهمتر، خون حضرت سیدالشهدا هدر می رفت و بعد هم شایع می کردند که حسین با شخصی اختلافی جزئی داشته و او هم حضرت را کشت و مردم جاهل آن زمان هم قبول می کردند مسئله دیگر اگر کوفه هم صد در صد اتفاق آراء داشتند و خیانت نمی ورزیدند احتمال صدرصد نمی توانستیم بدهیم که امام پیروز می شدند چون تمام مسلمانان که مردم کوفه نبودند اگر مردم شام را که قطعاً و یقیناً به آل ابوسفیان وفادار بودند را به تنهایی در نظر بگیریم کافی بود که احتمال پیروزی را تنزل دهد چون همین مردم بودند که در دوران خلافت حضرت علی (ع) توانستند در جنگ صفین با مردم کوفه 18 ماه بجنگند. ج: احیای امر به معروف و نهی از منکر امام اگر بیعت می کرد اولا تثبیت خلافت موروثی بود ثانیا شخصیت خود یزید است که او فردی فاسق و بدتر از همه متظاهر به فسق بود معاویه و بسیاری از خلفای بنی امیه فاسق بودند ولی یک مطلب را کاملا درک می کردند و می دانستند اگر بخواهند ملک و قدرتشان باقی بماند باید تا حدودی زیاد ، مصالح اسلامی را رعایت کنند و می دانستند اگر میلیونها نفر جمعیت از ن?اد های مختلف چه در آسیا، آفریقا و یا اروپا در زیر حکومت واحد در آمده اند فقط به این دلیل است که فکر می کنند خلفای آنها مسلمانند، به قرآن اعتقاد دارند و الا اولین روزی که احساس می کنند که خلیفه خودشان ضد اسلام است ، اعلام استقلال می کردند. معاویه هم شراب می خورد ولی دیده نشده بود در یک مجلس رسمی و علنی شراب خورده یا در حالت مستی وارد شود در حالیکه یزید علناً در مجالس رسمی شراب می خورد و میمون بازی می کرد که حتی برای میمونش کنیه ای به نام اباقیس بود (خصوصیات یزید را در سه عامل مقدس قیام امام حسین(ع) خواهیم گفت) عکس العمل سوم ارزش بسیار بیشتری از دو عامل قبل دارد و به دلیل همین عامل بود که این نهضت شایستگی پیدا کرد که برای همیشه زنده بماند وچون نهضتهای والاتر از نظر تعداد و مسائل دیگر بود مثل همین جنگ ایران و عراق و خود بچه رزمندگان که در صحنه بودند خون و شهادت و آوارگی و … را دیدند الان بعد از چندین سال بعد از جنگ آن را آهسته به باد فراموشی سپرده اند. بنابراین اگر از امام بیعت هم نمی خواستند یا از او دعوت نمی کردند باز امام قیام می کردند و ساکت نمی شد چون امام فطرتاً شخصیتی منتقد، معترض ، انقلابی و قائم نسبت به فسادهای جامعه داشتند. در آن روز جهان اسلام سه مرکز بزرگ و موثر داشت مدینه که دارالهجره بود. شام که دارالخلافه و کوفه که قبلا دارالخلیفه بود و امیرالمومین علی (ع) در آنجا مرکز حکومت خود قرار داده بود. بعلاوه کوفه شهری جدید التاسیس بود که بوسیله سربازان اسلام در زمان عمر بن الخطاب (ل) ساخته شد و آنرا سربازخانه اسلامی می دانستند، وقتی مردم کوفه می فهمند که امام با یزید بیعت نکرده نامه به امام می نویسد که اگر به کوفه بیائید ما شما را یاری می کنیم و تاریخ قضاوت خواهد کرد که زمینه مساعد بود ولی امام حسین از این فرصت طلائی استفاده نکرد و اگر پاسخ مثبت دهد می دانست کوفیان غیرت ندارند و ناکس هستند و تجربه داشت که به پیامبر(ص) و علی (ع) و امام حسن (ع) خیانت کرده بودند. متأسفانه وقتی این تاریخها بدون تحلیل و فکر خوانده شوند عده ای دیگر فکر خواهند کرد که اگر امام در خانه راحت نشسته و کاری ندارد که به اسلام چه بلائی دارد وارد می شود و فکر می کنند امام را تنها چیزی که حرکت داد دعوت مردم کوفه بوده است در صورتیکه امام حسین آخر ماه رجب که اوایل حکومت یزید بود برای امتناع از بیعت از مدینه خارج شد و چون مکه حرم امن الهی است و آنجا امنیت بیشتری وجود دارد لذا امام به مکه شرفیاب شدند ولی نامه کوفیان در 15 رمضان به امام حسین (ع) رسید یعنی یکماه و نیم بعد از اینکه امام نهضت خود را با عدم بیعت شروع نمودند نامه ها به دست امام رسید بنابراین دعوت مردم کوفه موضوع اصلی در این نهضت نبود بلکه در یک امر فرعی دخالت داشت. ماه رجب و شعبان که ایام انجام حج عمره است مردم از اطراف به مکه می آیند و بهتر می توان آنها ارشاد نمود بعد از این ایام هم که موسم جمع تمتع می رسد و فرصت مناسبی برای تبلیغ است. بنابراین حداکثر تاثیر مردم کوفه در این حادثه عظیم کربلا این بود که امام مکه را مرکز قرار نداد به سوی کوفه برود وتاثیر دیگرش این بودکه امام پیشنهاد عباس را نپذیرد چون گفته بود امام کوفیان ناکس هستند یا به یمن برو یا به کوهستانهای آنجا پناه ببر یا اینکه دیگر به مدینه برنگرد. امام هم مطلع شدند که اگر در مکه بمانند ممکن است در همان حال احرام که قاعدتاً کسی مسلح نیست، مامورین یزید خون حضرت را بریزند و هتک حرمت خانه خداوند شود و حرمت حج و اسلام شکسته شود و هم اینکه فرزند پیامبر را در حالت عبادت در حریم خانه فرا به شهادت برسانند از همه مهمتر، خون حضرت سیدالشهدا هدر می رفت و بعد هم شایع می کردند که حسین با شخصی اختلافی جزئی داشته و او هم حضرت را کشت و مردم جاهل آن زمان هم قبول می کردند مسئله دیگر اگر کوفه هم صد در صد اتفاق آراء داشتند و خیانت نمی ورزیدند احتمال صدرصد نمی توانستیم بدهیم که امام پیروز می شدند چون تمام مسلمانان که مردم کوفه نبودند اگر مردم شام را که قطعاً و یقیناً به آل ابوسفیان وفادار بودند را به تنهایی در نظر بگیریم کافی بود که احتمال پیروزی را تنزل دهد چون همین مردم بودند که در دوران خلافت حضرت علی (ع) توانستند در جنگ صفین با مردم کوفه 18 ماه بجنگند. ج: احیای امر به معروف و نهی از منکر امام اگر بیعت می کرد اولا تثبیت خلافت موروثی بود ثانیا شخصیت خود یزید است که او فردی فاسق و بدتر از همه متظاهر به فسق بود معاویه و بسیاری از خلفای بنی امیه فاسق بودند ولی یک مطلب را کاملا درک می کردند و می دانستند اگر بخواهند ملک و قدرتشان باقی بماند باید تا حدودی زیاد ، مصالح اسلامی را رعایت کنند و می دانستند اگر میلیونها نفر جمعیت از ن?اد های مختلف چه در آسیا، آفریقا و یا اروپا در زیر حکومت واحد در آمده اند فقط به این دلیل است که فکر می کنند خلفای آنها مسلمانند، به قرآن اعتقاد دارند و الا اولین روزی که احساس می کنند که خلیفه خودشان ضد اسلام است ، اعلام استقلال می کردند. معاویه هم شراب می خورد ولی دیده نشده بود در یک مجلس رسمی و علنی شراب خورده یا در حالت مستی وارد شود در حالیکه یزید علناً در مجالس رسمی شراب می خورد و میمون بازی می کرد که حتی برای میمونش کنیه ای به نام اباقیس بود (خصوصیات یزید را در سه عامل مقدس قیام امام حسین(ع) خواهیم گفت) عکس العمل سوم ارزش بسیار بیشتری از دو عامل قبل دارد و به دلیل همین عامل بود که این نهضت شایستگی پیدا کرد که برای همیشه زنده بماند وچون نهضتهای والاتر از نظر تعداد و مسائل دیگر بود مثل همین جنگ ایران و عراق و خود بچه رزمندگان که در صحنه بودند خون و شهادت و آوارگی و … را دیدند الان بعد از چندین سال بعد از جنگ آن را آهسته به باد فراموشی سپرده اند. بنابراین اگر از امام بیعت هم نمی خواستند یا از او دعوت نمی کردند باز امام قیام می کردند و ساکت نمی شد چون امام فطرتاً شخصیتی منتقد، معترض ، انقلابی و قائم نسبت به فسادهای جامعه داشتند. فضائل پیشوایی امام باقر علیه السلام از صدر اسلام روشن و مسلم بود و نص بر امامت آن امام همراه با تعاریف رسول خدا، فراوان به ما رسیده است علم امام باقرعلیه السلام چون در اواخر دوران حکومت بنی امیه بهسر میبرد، از ضعف قدرت حاکمه استفاده نمود و در نشر معارف اسلامی، تلاش گستردهای کرد و با مخالفین و صاحبان عقاید مختلف، مناظرات مفصّلی داشت و به سؤالات شیعیان و مخالفین پاسخ داد. لذا از آن امام در تمام مسائل فقهی و اجتماعی و حکومتی روایات فراوانی نقل شده است، بهطوریکه تقریباً هیچ کتاب روایی نیست مگر این که از امام باقر علیه السلام در موارد مختلف روایتی ذکر شده است امام باقر علیه السلام با صحابی بزرگ رسول خدا، جابر بن عبدالله انصاری روابط صمیمانهای داشت و برای او احترام خاصی قائل بود. حوادث دوران امامت برادر امام باقر علیه السلام زید بن علی بن الحسین پس از شهادت امام سجاد علیه السلام پرچم مخالفت با بنیامیه را برافراشت و افراد زیادی را به دور خود جمع کرد. ولی امام باقر او را از قیام مسلّحانه منع کرد و فرمود: « هنوز وقتش نرسیده است، و قیام تو در انتها به ضرر مسلمین می انجامد.» اما زید که خون حسینی در رگهای او میجوشید، زیر بار نرفت و قیام کرد و عاقبت در اثر اعلان مخالفت با بنیامیه به شهادت رسید. امام باقر علیه السلام در زمان حکومت ولید بن عبدالملک به امامت رسیدند که پس از او سلیمان بن عبدالملک و سپس عمربن عبدالعزیز و سپس یزید بن عبدالملک و پس از او هشام بن عبدالملک، یکی پس از دیگری حاکم مَمالک اسلامی شدند. امام با هر یک از آنها به نحو خاصّی برخورد میکرد، ولی متأسّفانه بعضی از بستگان وی، از جمله زید بن حسن بن علی به بدگویی او دست زدند تا سرانجام هشام ، امام را مسموم کرد و به شهادت رساند. مسموم شدن امام باقر(علیه السلام اسب تاختن بر بدن امام«ع»
ادبیات عاشورا
از مهمترین درسهاى نهضت کربلا و از الفباى نخستین فرهنگ عاشورا،آزادگى و حریتو تن به ظلم ندادن و اسیر ذلت نشدن است.حسین بن على«ع»فرموده است:«موت فىعز خیر من حیاة فى ذل» مرگ با عزت بهتر از زندگى با ذلت است.نیز در مقابل تسلیم و بیعت،فرمود: «لا و الله،لااعطیهم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید»دست ذلت به شما نمىدهم و چون بردگانتسلیم شما نمىشوم. همچنین در کربلا وقتى آن حضرت را میان جنگ یا بیعت مخیر کردند،فرمود: «الا و ان الدعى بن الدعى قد رکزنی بین اثنتین،بین السلة و الذلة،هیهات منا الذلة...» ناپاکناپاکزاده مرا بین دو چیز،شمشیر و ذلت مخیر قرار داده است،ذلت از ما بسیار دور است.بر ما گمان بندگى زور بردهاند اى مرگ همتى که نخواهیم این قیود از آستان همت ما ذلت است دور و اندر کنام غیرت ما نیستش ورود در نبرد عاشورا نیز در حملههایى که به صفوف دشمن مىکرد،رجز مىخواند و مىفرمود: «الموت اولى من رکوب العار و العار اولى من دخول النار» مرگ،بهتر از ننگ است و ننگ،بهتر از دوزخ!وقتى که مجروح بر زمین افتاده بود،شنید که سپاه دشمن قصد حمله به حرم و خیمهگاه او را دارد،بر سرشان فریاد کشید:«یاشیعة آل ابى سفیان!ان لم تکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا فىدنیاکم...»گر شما را به جهان دینى و آیینى نیستلا اقل مردم آزاده به دنیا باشید نهضت عاشورا،به همه مظلومان،درس مبارزه و به همه مبارزان،الهام مقاومت وروحیه آزادگى داده است.«درس آزادى به دنیا داد،رفتار حسین!».گاندى،مصلح بزرگهند گفته است: «من براى مردم هند،چیز تازهاى نیاوردم.فقط نتیجهاى را که از مطالعات و تحقیقاتمدر باره تاریخ زندگى قهرمانان کربلا به دست آورده بودم،ارمغان ملت هند کردم.اگر بخواهیمهند را نجات دهیم،واجب است همان راهى را بپیماییم که حسین بن على«ع»پیمود.»درس آزادى به دنیا داد رفتار حسین بذر همت در جهان افشاند افکار حسین با قیام خویش بر اهل جهان معلوم کرد تابع اهل ستم گشتن بود عار حسین مرگ با عزت،زعیش در مذلت بهتر است نغمهاى مىباشد از لعل درربار حسین
آل الله
مقصود از آل الله و خاندان خدا،اهل بیت پیامبر«ص»اند.امام حسین«ع»خود ودودمان پیامبر را آل الله دانسته است،آنجا که مىفرماید: «نحن آل الله و ورثة رسوله»، در زیارت نیمه رجب امام حسین«ع»نیز مىخوانیم:«السلام علیکم یا آل الله»که به عنوان زیارت اربعین هم نقل شده است.این،بخاطرشدت ارتباط و انتساب عترت پیامبر و امام حسین«ع»با خداوند و دین اوست و گویاخدایىاند و از دودمان خدا.تعبیر آل الله را جابر بن عبد الله انصارى هنگام حضور بر سرمزار حسین بن على«ع»در اربعین شهادتش در زیارتى که خوانده،به کار برده است. به قریش نیز«آل الله»مىگفتهاند،زیرا در خانه توحید و مسجد الحرام بودند و با خانهخدا مرتبط بودند.امام صادق«ع»مىفرماید:«انما سموا آل الله،لانهم فى بیت اللهالحرام» بویژه که عظمت قریش با تولد پیامبر اسلام در میان آنان افزایش یافت و با بعثتآن رسول خدا، انتسابشان به خداوند افزونتر شد«و عظمت قریش فى العرب و سمواآل الله».
اتش زدن خیمه ها
اثار شهادت
آب
فلسفه قیام عاشورا
.
ب: دعوت مردم کوفه
.
ب: دعوت مردم کوفه
از آن امام معجزات و کرامات بسیار و نیز امور غریبه فراوانی در کتب معتبر ثبت شده و جنّ و ملائکه و حتّی جبرئیل خدمت او میرسیدهاند
مکارم اخلاق امام، زبانزد خاص و عام است و علوم و معارف فراوانی از وجود او سرچشمه گرفته . وی همچنین توجه خاصّی به عبادت و ذکر و مناجات داشته است در زمان این امام، عدهای متمایل به رهبانیّت و ترک دنیا بودند که با مخالفت امام مواجه میشدند
برای آن امام، غیر از جابر، اصحاب و راویان زیادی نام میبرند که در بین آنها جابر بن یزید جعفی و محمّد بن مسلم و زراره و حمران، بسیار معروفند. شاعر معروف امام نیز کمیت نام دارد
حاکمان دوران امامت
امام باقر علیه السلام به فرزند ارجمندش امام صادق علیه السلام وصیت فرمود و به لقاء پرورگار شتافت.آن حضرت دارای سه همسر و هفت فرزند بود.
از امام باقر علیه السلام مواعظ بسیار ارزشمندی به یادگار مانده است که تمام نسلها تا قیامت از آن بهرهمند خواهند بود.
آنچه مسلم است این است که امام باقر( علیه السلام) با طرح مرموز ومخفیانه هشام بن عبدالملک ، مسموم شد وبه شهادت رسید، ولی عامل وچگونگی آن به روشنی مشخص نیست .بعضی می ویسند: ابراهیم بن ولید بن یزید بن عبدالملک ( پسر برادر زاده هشام) آن حضرت را مسموم کرد وبعضی می نویسند : زید بن حسن به دستورهشام ، زهر را به زین اسب مالید واسب را به حضور امام باقر علیه السلام) آورد، واصرار کرد که آن حضرت برآن سوار گردد ، آن حضرت ناگزیر بر آن سوار شد وآن زهر دربدن او اثر کرد ، به گونه ای که رانهایش متورم شد وسه روز به سختی در بستر بیماری افتاد وسرانجام به شهادت رسید .
Design By : Pichak |